خانه / درباره من

درباره من

من آزاده هاشمیان هستم. مترجم دو کتاب ادبیات غیرداستانی: موقعیت و داستان، در نشر چشمه و اثری غم‌انگیز از نبوغی بهت‌آور در نشر برج. ترجمه های متعددی از کارهای داستانی و غیرداستانی ادبی هم داشته ام که در مجلات داستان، ناداستان، تجربه و … چاپ شده است. در حال حاضر در همین ژانر به زبان انگلیسی می‌نویسم و دو جستار از من یکی در ویژه نامه راه ابریشم دانشگاه آیوا و یکی هم در مجله بریتانیایی سوی دیگر امید چاپ شده است.

گردآوری مطالب این وبسایت را از سال 95 و به دلیل علاقه شخصی خودم شروع کردم. اشتیاق زیادی به دانستن و فهمیدن ناداستان و جستار داشتم. بعدتر از دانشگاه ایست آنگلیا در انگلیس (که مطرحترین دانشگاه اروپا در نویسندگی خلاق است) کارشناسی ارشد ناداستان خلاق گرفتم و دانشجوی دکترای نویسندگی خلاق در همان دانشگاه هستم. حالا، خیلی چیزها درباره ناداستان خلاق در ایران و در ذهن من عوض شده است. آن خلائی که  پنج سال پیش در ادبیات واقعیت ایران می‌دیدم، دیگر وجود ندارد. خیلی از مطالب اولیه این سایت جزو بدیهیات شده، کتابهای زیادی درباره این ژانر منتشر شده و دوره های آموزش آن در خیلی جاها برگزار می‌شود. دیدگاه خودم هم دستخوش تغییر خیلی زیادی شده، بی‌آن که از علاقه ام ذره ای کم شده باشد.

برای تماس با من از  ایمیل پایین همین صفحه استفاده کنید.

این مقدمه را در همان سالهای اول نوشته بودم:

 

من فکر می‌کنم همه ما خواننده و نویسنده ناداستان هستیم. وقتی برای آنچه مصرانه می‌خواهیم باور کنیم، به دنبال دلیل و نمونه می‌گردیم، جستار می‌نویسیم. وقتی خاطره‌ای تعریف می‌کنیم و تفسیر منحصربه‌فرد خودمان را روی تصویرهای داستانمان می‌گذاریم، مموآر می‌نویسیم. به سرگذشت آدم‌های واقعی علاقه نشان می‌دهیم و از داستان‌های زندگی هم می‌پرسیم. ناداستان ادبی قلمرو لذت موجوداتی است که در فرایندهای زندگی‌شان تعمق می‌کنند.

از وقتی یادم هست، عاشق ناداستان بوده‌ام. داستان‌های کودکی پدر و مادرم را می‌بلعیدم. همیشه دنبال نشانه‌هایی بودم که بدانم زندگی اطرافیانم پیش از من چه شکلی بوده است. ستون داستان واقعی (مطمئن نیستم دقیقا به همین نام) پنجشنبه‌های کیهان را از دست نمی‌دادم. در خانه‌های جدید به دنبال نشانه‌هایی بودم که ببینم روال تکراری روزهای دیگران چطور می‌گذرد که از مال ما متفاوت است. همان سال‌ها بود که نویسندگانی در آمریکا در کشمکش راه‌دادن یا ندادن داستان‌های واقعی به دنیای جذاب و پر از خیال ادبیات بودند. مخالف‌هایش می‌گفتند عنصر اصلی داستان را که خیال بوده،‌ حذف کرده است و موافق‌هایش زیبا گفتن واقعیت را هنری سخت‌تر از خیال پرداختن می‌دانستند.

من اما سال‌ها بعد فهمیدم که نوشتن از داستان‌های آدم‌ها اسم دارد. از ناداستان بسیار خواندم و آموختم و ناداستان بیش از خودِ زیستن جهان مرا بزرگ کرد. همان‌وقت‌ها که تازه فهمیده بودم این اسم جدید انگار همان چیزی است که سال‌ها دنبالش گشته‌ام، روزی در اینباکس ایمیلم نامه‌ای دیدم از دانشگاه آیوا که دوره تابستانی رایگان ناداستانش را به 20 نفری که نمونه کارهایشان را می‌پذیرفت، هدیه می‌داد. حالا می‌دانم معجزه بود که در بین آن چهارصد متقاضی آن دوره پذیرفته شدم و گذراندن آن دوره و دوره‌های دیگر در دنیایی را به رویم باز کرد که پیش از آن تا حدی شناخته بودم. حس کودک فیلمی را داشتم که بارها دیده بودم: بچه‌ای که روزی در پشتی آشپزخانه دلگیرشان را باز می‌کرد و ناگهان می‌دید این در به باغی بزرگ و زیبا باز می‌شود. برای من که سال‌ها بود وارگاس یوسا و مارکز و هاینریش بل و دوبوار و مارگریت دوراس و فیلیپ راث و سلینجر و کارور و چیور را نویسنده می‌دانستم، اسم‌هایی به میان آمده بود که هیچ‌کدام را تا آن روز نشنیده بودم و چقدر نوشته‌هایشان را دوست داشتم!

از پاییز 97 سعی کرده‌ام در حد توان خودم و دوستانی که کمکم می‌کنند، برای خواننده فارسی‌زبان هم پنجره‌ای به آن باغ باز کنم. هر نویسنده ناداستان با نگاه نواش به اتفاقاتی تکراری که برای همه‌مان افتاده‌، معنای جدیدی می‌دهد. هر چیزی می‌تواند سوژه ناداستان باشد. آنی دیلارد از تماشای کسوف می‌نویسد، ویویان گورنیک از رابطه با مادرش، فیلیپ لوپیت از زدن ریش، توبیاس وولف از کودکی سرگشته با مادری خانه‌به‌دوش، شریل استرید از مرگ مادر، رکسان گی از چاقی، جو آن بیرد از تیراندازی در دانشگاه، کارور از نوشتن، دیلارد از نوشتن، دیدیون از نوشتن، لوپیت، گاتکیند، زیدی اسمیت، ویرجینیا وولف و استیون کینگ از نوشتن…

من امیدوارم از تماشای دنیای بزرگ ناداستان از این پنجره تنگ و باریک لذت ببرید و اگر ایده‌ای برای بهتر شدنش دارید، با من از طریق ایمیل در میان بگذارید:

Azadeh.hashemian@gmail.com