
دینتی مور، سردبیر مجله Brevity به دانشجویان ناداستان خلاقش این تمرین را میدهد:
خیلی از نویسندگان بنا به عادت ناداستانهای خاطرهوار و مموآر را به ترتیب زمانی مینویسند انگار قانونی هست که بگوید «تمام داستانهای کودکی باید به ترتیب زمانی نوشته شوند.» البته که امکانات زیادی در نوشتن وقایع مرتبط به ترتیب وقوع آنها هست، اما این رویکرد منظم ممکن است نویسنده را محدود کند. معمولا کنار هم گذاشتن وقایع است که به خاطرات کودکی معنی میدهد، و گاهی کنار هم گذاشتنی غیرمعمول مکانی برای جمعبندی و کشف و دیدگاهی تازه میشود. به عبارت دیگر، روال منطقی تنها مسیر رسیدن به حقیقت نیست.
تمرین زیر شما را وادار به درهم شکستن نظم میکند. کارتهای بزرگ یا برگههای کاغذ A5 برای این تمرین بسیار مناسباند. این کار را در تنهایی هم میتوان انجام داد، اما اگر در گروههای چندنفره انجام شود، تاثیر بهتری دارد. میتوانید تایمری بگذارید و و حدود 5 دقیقه برای هرگام برای خود زمان بگذارید.
- چهار کارت بزرگ یا چهار برگه A5 کنار بگذارید.
- روی کارت اول: بویی از گذشتهتان را توصیف کنید. لازم نیست مربوط به مسئله خاص یا مهمی باشد. مهم این است که در بانک حافظه 10 یا 20 یا 30 سال گذشته شما بیرون آمده باشد. بو را توصیف کنید و کیفیت رایحه را، ترش بود یا شیرین، دودی یا تمیز، تیز یا ملایم؟ آیا شما را یاد چیزی میاندازد؟ حدود چهار، پنج جمله درباره آن بنویسید.
- روی کارت دوم: بخشی از کسی را که دوست دارید، توصیف کنید، فقط یک بخش. مثلا به یک جنبه فیزیکی اکتفا کنید-موی مادرتان، آرنجهای خاله لولا، دندانهای برادر کوچکتان. دقیق باشید. بهجای «پدر دستهای زبری داشت» بافت کف دست را توصیف کنید، شکل انگشتان را، کبودی و بریدگیها را، روغن باقیمانده در شیارها را. بیشتر از شش جمله نشود.
- روی کارت سوم: تکهای از گفتگویی در گذشتهتان را انتخاب کنید، چیزی که در کودکی بارها شنیدهاید. شاید چیز مهمی باشد-تصحیح یا نقد تند یکی از والدینتان-یا حتی چیزی در ظاهر بیاهمیت-شوخی احمقانهای که هر بار مینشستید غذایتان را بخورید برادرتان با شما میکرد. هرچیزی میتواند باشد.فقط باید شنیده باشیدش و به هردلیلی در بانک حافظه شما ذخیره شده باشد. توضیح ندهید و توصیف و تاکید نکنید. فقط عین جمله را به ما بگویید: «شیرت را بخور. میخواهی استخوانهایت سفت شود، نمیخواهی؟» «شیر دوست ندارم.» «وقتی پیر و لقلقو شدی نیای برای من گریه کنی.»
- روی چهارمین کارت: لیست 30 کلمه که همه اسم باشند تهیه کنید. هرکدام از این اسمها چیزی را که از گذشته به یاد میآورید، تداعی میکنند. مثلا فهرست من این شکلی است: «رینگو، سورتمه، پای چوبی عمو کلی، کلم پخته. چطوری رفیق، پشه، درخت افرا». در این مورد مهم نیست اطلاعات برای فهم کامل موضوع به خواننده بدهید. فقط فهرستتان را تهیه کنید. در این فهرست عبارت بیش از چهار کلمه مجاز نیست.30 کلمه یا عبارت کافی است. (میتوانید فهرست 45 کلمهای تهیه کنید و بعد 15 تایش را حذف کنید.)
- وقتی پنج گام بالا را تکمیل کردید، چهار کارت را بر بزنید.
- بالای هر کارت عددی از 1 تا 4 بنویسید.
- بالای اولین کارت این عنوان را اضافه کنید: «چرا من این شخصیت را دارم.»
این جستاری تجربی به فرم کلاژ است. از عنوان شروع کنید و بلند بخوانیدش، شمارههای بالای هر کارت را هم بخوانید. از شگفتی این ترکیب و ارتباطهای نامنتظره بین وقایع لذت ببرید.